سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دوستیِ برادران دنیایی، بر اثر زودْ گسلیِ علل آن، گسسته می شود . [امام علی علیه السلام]
سیاسی اجتماعی ومناسبت ها
لینک‌های روزانه
پیوندها

فاجعه هفتم تیر 1360

حزب جمهوری اسلامی از تاریخ 29/11/57 یعنی  یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام موجودیت کرد. اعضای موسس این حزب آیت  الله سیدمحمد حسینی بهشتی، آیت الله سید علی حسینی خامنه ای، حجت الاسلام محمد جواد  باهنر، آیت ا لله اکبر هاشمی رفسنجانی و آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی بودند.

تقابل بین نیروهای خط امام(ره) و بنی صدر پس از انتخاب نخست وزیر و کابینه نیز همچنان ادامه یافت و در زمستان 1359 دور تازه ای از منازعات شروع شد. روز سه شنبه 30/3/60 طرح عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس شورای اسلامی بررسی شد و با 177 رای موافق، 12  رای ممتنع و یک رای مخالف تصویب شد و روز اول تیرماه، حضرت امام خمینی حکم عزل بنی صدر را از مقام ریاست جمهوری صادر کرد. سازمان مجاهدین خلق پس از این وقایع، در 30 خرداد 1360 اعلام کرد که فعالیت های این سازمان وارد فاز نظامی شده است. موج این فعالیت ها به قدری گسترده بود که از مردم عادی در کوچه و خیابان تا مسوولین مملکتی را در بر گرفت. روز هفتم تیر 1360 بر اثر انفجار بمب نیرومندی در سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی آیت‌الله سید‌محمد‌ حسینی بهشتی رئیس دیوان عالی کشور همراه با دهها تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی کشور به شهادت رسیدند. این حادثه از جمله اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق ـ‌منافقین ـ در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب محسوب می‌شود. شهید بهشتی در اجلاس دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی همراه با جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مقامات دولتی از جمله معاونین وازرتخانه‌ها در حال تبادل نظر با یکدیگر در زمینه مشکلات کشور بودند.
حادثه هفتم تیر شش روز پس از عزل بنی‌صدر از ریاست جمهوری و یک ماه قبل از فرار وی و مسعود رجوی سرکرده سازمان مجاهدین خلق به فرانسه صورت گرفت. سه روز قبل از وقوع این حادثه، محمد جواد قدیری عضو کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق و طراح اصلی انفجار مسجد ابوذر به دوستان خود با اطمینان خبر داده بود که « روز هفتم تیر» کار یکسره خواهد شد. او روز ششم تیر نیز مجدداً به بعضی متهمین دستگیر شده سازمان تأکید کرده بود که فردا یعنی روز 7 تیر1360، کار نظام اسلامی تمام است.
در جلسه روز هفتم تیر پس ازتلاوت آیاتی از کلام‌الله مجید و اعلام برنامه، شهید بهشتی، آغاز سخن نمود. بحث روز درباره تورم بود اما عده‌ای از حاضران مجلس خواسته بودند که راجع به انتخابات ریاست جمهوری نیز بحث شود. شهید بهشتی نیز در این زمینه سخنانی ایراد کرد و براساس نوار ضبط شده ، آخرین جملات ایشان در لحظات قبل از انفجار چنین بود:

«...ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برایمان مهره سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند. تلاش کنیم کسانی را که متعهد به مکتب هستند و سرنوشت مردم را به بازی نمی‌گیرند انتخاب شوند و ...»

عامل انفجار هفتم تیر، فردی به نام محمد‌رضا کلاهی دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بود که پس از پیروزی انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی خیابان پاستور شد و بعد با هدایت سازمان، به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد. اودر حزب ارتقاء یافت و مسئول دعوت‌ها برای کنفرانس‌ها و میزگردها و جلسات شد. ضمن آنکه مسئول حفاظت حزب نیز گردید.
او بمب را با کیف دستی خود به داخل جلسه حزب جمهوری اسلامی واقع در نزدیکی چهار راه سرچشمه تهران انتقال داد و دقائقی قبل از انفجار، از ساختمان حزب خارج شد. پس از انفجار نیز مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان متبوع خود مخفی شد و نهایتاً از طریق مرزهای غربی کشور به عراق منتقل گردید. او در عراق با یکی از اعضای سازمان ازدواج کرد. اما در 1370 در فهرست اعضای  «مسئله‌دار» سازمان قرار گرفت، در 1372 از سازمان جدا شد و در 1373 از عراق رهسپار آلمان گردید.

در فاجعه هفتم تیر علاوه بر شهید ‌آیت‌الله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور، 72 نفر دیگر از جمله 4 وزیر، چند معاون وزیر، 27 نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.
امام خمینی در پیامی که به این مناسبت انتشار دادند، فرمودند «این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق، گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند.»امام تأکید کردند «بهشتی مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.»


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مباشری 90/4/6:: 11:33 صبح     |     () نظر

پیام رهبر کبیر انقلا ب اسلامی امام   خمینی(ره) دررابطه با حادثه هفتم تیر

 در رابطه با فاجعه بمب گذاری دفتر حزب جمهوری اسلامی ایرانحضرت امام خمینی   (ره)پیامی به شرح زیر بیان فرمودند:

بسم الله الرحمن الرحیم، انا لله و انا الیه راجعون

ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایتکاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی، قیام نموده است و به خود باکی راه نمی دهد که دست جنایت ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتکار حرفه ای بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات راعقیده و جهاد می دانستند و درراه مکتب پرافتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود، از آن پاسداری می کردند به ملت شهید پرور ما رسیده است، مگر عزت و شرف و ارزشهای انسانی گوهرهای گرانبهایی نیستند که اسلام صالح این مکتب عمر خود و یاران خود را در راه حراست و نگهبانی از آن وقف نمودند.مگر ما پیروان پاکان سرباخته در راه هدف نیستیم که از شهادت عزیزان خود به دل تردیدی راه دهیم، مگر دشمن قدرت آن دارد که با جنایت خود مکارم و ارزشهای انسانی شهیدان عزیز ما را از آنان سلب کند، مگر دشمنان فضیلت می توانند جز این خرقه خاکی را از دوستان خدا و عاشقان حقیقت بگیرند.

بگذار این ددمنشان که جز به (من) و ماهای خود نمی اندیشند (یاکلون کما تاکل الانعام)، عاشقان راه خدا را از بند طبیعت رهانده و به فضای آزاد جوار معشوق برسانند. ننگتان باد ای تفاله های شیطان، و عارتان باد ای خود فروختگان به جنایتکاران بین المللی که در سوراخها خزیده و در مقابل ملتی که دربرابر ابرقدرتها برخاسته است به خرابکاریهای جاهلانه پرداخته اید، عیب بزرگ شما و هوادارانتان آن است که نه ازاسلام و قدرت معنوی آن و نه از ملت مسلمان و انگیزه فداکاری او اطلاعی دارید.شما ملتی را که برای سقوط رژیم پلید پهلوی و رها شدن ازاسارت شیطان بزرگ، دهها جوان عزیز خود را فدا کرد و با شجاعت بی مانند ایستاد و خم به ابرو نیاورد نشناخته اید.شما ملتی را که معلول هایشان در تختهای بیمارستانها آرزوی شهادت می کنند و یاران را به شهادت دعوت می کنند، نشناخته اید. شما کوردلان با آنکه دیده اید با شهادت رساندن شخصیتهای بزرگ صفوف فداکاری در راه اسلام فشرده تر و عزم آنان مصم تر می شود، می خواهید با به شهادت رساندن عزیزانی چون شهید بهشتی و شهدای عزیز مجلس و کابینه با حربه ناسزا و تهمت های ناجوانمردانه حمله کردید که آنها را از ملت جدا کنید و اکنون که آن حربه از کار افتاد و کوس رسوائی همه تان بر سر بازارها زده شد در سوراخها خزیده و دست به جنایاتی ابلهانه زده اید که به خیال خام خود ملت شهید پرور و فداکار را با این اعمال وحشیانه بترسانید و نمی دانید که در قاموس شهادت واژه وحشت نیست. اکنون اسلام به این شهیدان و شهید پروران افتخار می کند و با سرافرازی همه مردم را دعوت به پایداری می نماید و ما مصمم هستیم که روزی رخش به بینیم و این جان که از اوست تسلیم وی کنیم.ملت ایران در این فاجعه بزرگ 72 تن بیگناه بعدد شهدای کربلا از دست داد، ملت ایران سرافراز است که مردانی را به جامعه تقدیم می کند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق، گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گردهم آمده بودند، ملت عزیز، این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق، ‌گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق بودند.
گیرم شما با دکتر بهشتی ،


  که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و به خصوص شما بود، دشمنی  سرسختانه داشتید، با بیش از 70 نفر بیگناه که بسیارشان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمنی دانشتید، جز آنکه شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صافکنان چپاولگران شرق و غرب می باشید، ما گرچه دوستان و عزیزان وفاداری را از دست دادیم،‌ که هر یک برای ملت ستمدیده استوانه بسیار قوی و پشتوانه ارزشمند بودند، ما گرچه برادران بسیار متعددی را از دست دادیم که (اشداء علی الکفار رحماء بینهم) بودند و برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی سدی استوار و شجره ای ثمربخش بشمار می رفتند، لکن سیل خروشان خلق و امواج شکننده ملت با اتحاد و اتکال به خدای بزرگ هر کمبودی را جبران خواهد کرد.ملت ایران با اعتماد به قدرت لایزال قادر متعال همچون دریائی مواج به پیش می رود و در مقابل ابرقدرتها وتفاله های آنان با صفی مرصوص ایستاده است و شما درماندگان عاجز را که در سوراخها خزیده اید و نفسهای آخر را می کشید به جهنم می فرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه این کشور و ملت است.اینجانب بار دیگر این ضایعه عظیم را به حضور بقیه الله ارواحنا الفدا و ملتهای مظلوم جهان و ملت رزمنده ایران تبریک و تسلیت عرض می کنم.
من با بازماندگان شریف و عزیز این شهدا در غم و سوگ شریک و رحمت واسعه خداوند رحمان را برای این مظلومان و صبر و شکیبایی رابرای بازماندگان محترم آنان از درگاه خداوند متعال خواستارم. رحمت خدا و درود بی پایان ملت بر شهدای انقلاب از پانزده خرداد 42 تا 7 تیرماه 60 و سلام و تحیت بر مظلومان جهان و مظلومان ایران در طول تاریخ.

 

روح الله الموسوی الخمینی
نهم تیرماه 1360
صحیفه نور - چاپ دوم - جلد 8 - ص 522 تا 523


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مباشری 90/4/6:: 11:32 صبح     |     () نظر

 بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏ :تروریزم در خدمت نابود کردن شخصیتهاى برجسته و معتبر - این حادثه، جزو آن حوادثى نبود که بشود اجازه داد و فکر کرد که فراموش بشود. یک حادثه‏ى مجرد از عوامل گوناگون در محیط انقلاب - چه از عوامل درونى انقلاب و چه از عوامل بیرونى متضاد با جهت‏گیرى انقلاب - نبود.ما وقتى حادثه‏ى هفتم تیر را در ذهن خود مجسم مى‏کنیم، چند بُعد را بوضوح مى‏بینیم:بُعد اول این است که این جمهورى و این انقلاب، چه دشمنان بدکینه‏ى به دور از انسانیتِ جسورِ بى‏رحمى داشته، که حاضر بودند ناگهان در یک حادثه، هفتاد، هشتاد و یا صد نفر را دفن کنند، که در بین این شهدا، شخصیتهایى مثل شهید بهشتى حضور دارند. حالا این آقایان هم بحمداللَّه نجات پیدا کردند، والّا هفتاد و دو نفر نمى‏شد؛ بیش از این تعداد مى‏شد. این، واقعاً چیز خیلى عجیبى است. یعنى دشمنى که این‏طور حَقود باشد، خیلى تماشایى است. چه کسى باور مى‏کند که معارض سیاسى در یک کشور، تا آن‏جا حاضر باشد پیش برود که تروریزم را در خدمت نابود کردن شخصیتهاى برجسته و معتبر - آن هم با این حرکت کلان - قرار بدهد؟! نباید یادمان برود و مردم هم نباید یادشان برود که این، چه عقبه‏ى حقیقتاً دشوارى بود که انقلاب از آن گذشت. این، یک بُعد قضیه است که در حادثه‏ى هفتم تیر، فوراً به ذهن مى‏آید.
هفتم تیر، اثبات آسیب‏ناپذیرى و حقانیت انقلاب‏ -بُعد دوم، آسیب‏ناپذیرى انقلاب است. یعنى وقتى این حادثه اتفاق افتاد، به جاى این‏که شعله‏ى انقلاب را خاموش و یا کم کند، مثل روغنى که روى این شعله ریخته بشود، باعث شد که حماسه‏ى مردم، از همان ساعت اول اوج بگیرد. به‏طور کلى، قضیه به‏عکس آن چیزى بود که دشمن مى‏خواست. دشمن، حادثه‏ى هفتم تیر را انجام نداد تا مردم نسبت به حفظ انقلاب مصممتر و صفوفشان متحدتر بشود؛ این حادثه را انجام داد که منفذى در این حصن به‏وجود آورد. نه فقط منفذى نشد، بلکه منافذ دیگر هم بسته شد. آسیب‏ناپذیرى انقلاب، واقعاً چه چیز عظیمى بود. این دو مسأله و آن حضور مردم و آن گریه‏ها و تشییع‏جنازه‏ها - که من البته خودم آنها را ندیدم، ولى شنیدم و عکسها و فیلمها و تلویزیون را مشاهده کردم - چه هنگامه‏یى بوده است و مردم در آن حادثه، چه کردند. این شهادتها، صداقت و حقانیت انقلاب و طرفدارانش را نشان مى‏دهد. -بُعد سومى که باز در این حادثه هست و به نظر من مهم مى‏باشد، این است که شهادت شخصیتهایى مثل شهید بهشتى، صداقت و حقانیت انقلاب و طرفدارانش را نشان مى‏دهد. البته در آن روز، بنا نبود که فقط شهید بهشتى به شهادت برسد؛ بلکه بنا بود همه کشته بشوند. یعنى آنها طرح را فقط براى شهید بهشتى که نریختند. آقاى هاشمى و من و آقاى باهنر و دیگران هم قرار بود در آن حادثه کشته بشویم. در انقلاب، تمام این چهره‏هاى معروف و همه‏کاره‏ى انقلاب، در معرض شهادت قرار داشتند و از این قضیه، روگردانى نداشتند. بعد از شهادت شهید مطهرى، معلوم شد که این پا در انقلاب هست و عافیت نیست. همه فهمیدند که خطر مرگ، خیلى جدى و روبه‏رو، این مسؤولان را تهدید مى‏کند. در عین حال، اینها این‏طور قرص و محکم ایستادند. وقتى انسان کسى را مثل آقاى بهشتى و یا آن وزرا را - که مسؤولان کشور بودند - مى‏دهد، احساس سرافرازى مى‏کند. این شهادتها، صداقت و حقانیت انقلاب و طرفدارانش را نشان مى‏دهد.
پس، این حادثه باید زنده بماند. شما آقایان هم که به این قضیه همت گماشتید، «شکّراللَّه مساعیکم». ان‏شاءاللَّه که خداوند به شما کمک کند، تا بتوانید این کار را هرچه بهتر انجام بدهید.
حادثه‏ى هفتم تیر باید واقعاً احیا شود
و اما نکته‏یى که به نظر من باید به آن توجه کرد، این است که  سعى شود هفتم تیر واقعاً احیا شود. حالا مسایل مالى و غیر مالى و امثال اینها که حل مى‏شود؛ اینها که چیزى نیست. بالاخره پولى پیدا کردید، لابد هم پیدا مى‏کنید؛ کمااین‏که هنوز هم خداى متعال، بالاخره کسانى را برمى‏انگیزد که نگذارند این بار به زمین بماند و کار را انجام مى‏دهید؛ منتها مطلب این است که چه کار مى‏خواهید بکنید؟ پوستر و امثال اینها، خوب است. من هم از آن آدمهایى که ضد پوستر باشند، نیستم. حالا بعضیها هستند که از آن‏طرف افتاده‏اند و ضد پوسترند. تا صحبتِ پوستر و سیلک و امثال اینها بشود، فورى یک حالى مى‏شوند. من که آن‏طورى نیستم؛ اما شما از پوستر و سیلک، چه مقصودى را تعقیب مى‏کنید و اینها چه‏قدر آن مقصود را تأمین خواهند کرد؟ این، واقعاً یک سؤال است. پنج هزار پرده‏ى سیلک در این تهران بزرگ - حالا ایران را کار نداریم - کجا دیده مى‏شود؟ این تعداد، یک خیابان را پُر خواهد کرد. ما وقتى سمینارى در یک خیابان داریم، اگر بخواهیم دو طرف این محل را سیلک بزنیم که همه بدانند این خیابان جاى این کار است، تقریباً به این تعداد سیلک نیاز داریم. یا مثلاً ممکن است چهارصدهزار پوستر شهید بهشتى توزیع شود. شهید بهشتى، این همه عکس دارد؛ حالا در زیر عکس نوشته خواهد شد: نهمین سالگرد شهادت. من این سؤال را دارم که از این کار، چه چیزى در مى‏آید؟ البته ممکن است شما اطراف قضیه را فکر کرده باشید و کارهاى حسابى به ذهنتان رسیده باشد و بخواهید عمل هم بکنید - که من نمى‏دانم - اما عرضم این است که این کار باید احیا بشود. احیایش چه‏طورى است؟ من عرض مى‏کنم، بیشترین سرمایه‏گذارى را روى این قسمتِ قضیه بکنید. براى آقاى مطهرى - شهیدى با این عظمت - سه، چهار سال سالگرد مى‏گرفتند و رادیو چیزى مى‏گفت و بعد یواش یواش به این فکر افتادند که کارى بکنند تا این سالگردها، براى این خطى که مطهرى نماینده‏ى آن است، اثرى داشته باشد. این کار را کردند و خوب هم هست. در هر سال، کارى مى‏کنند. مثلاً بحثى مى‏شود و مسأله‏ى جدیدى در فضاى فکرى عالم اسلام تولید مى‏گردد یا پرداخته مى‏شود. بالاخره چنین کارهایى باید کرد. چگونه مى‏شود هفتم تیر را بزرگ داشت؟ به نظر من، مسأله این است. بحمداللَّه کفایت براى این کار، در جمع شما هست. من نگاه که مى‏کنم، آقایان علما و فرهنگیان باسابقه‏یى را مى‏بینم که در این جمع تشریف دارند. برادرانى هم که در کار انقلاب بودند، در این‏جا حضور دارند. بنابراین، چنین مجموعه‏یى، براى این‏که فکرى بکند، کفایت دارد. اما حالا این فکر شده یا نشده، من نمى‏دانم. اگر نشده، باید بشود.خداوند ان‏شاءاللَّه کمک کند، راه را هموار نماید، این تلاشها را به کرم خودش مأجور و مقبول بدارد، که همینها براى انسان مى‏ماند. ان‏شاءاللَّه موفق و مؤید باشیدوالسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‏حدیث ولایت ، جلد چهارم، ص 302


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط مباشری 90/4/6:: 11:20 صبح     |     () نظر


----------

Java Codes